می روم که بروم آموزش ببینم تکلیف این دو واحد عمومی این ترم چه می شود! حقوق سیاسی و اجتماعی در اسلام با یک استاد خوب که روز های سه شنبه اش لغو شده و باید بروم ببینم می شود روز های یکشنبه بروم سر کلاس یا نه! ... برچسب این نیم سال را هم هنوز نزدم روی کارتم. اگر این دو واحد حذف شود، دوازده واحدی میشوم و این ترم هم حذف می شود! مثل حرکت سقل جِیشی ای که ترم پیش زدم! امتحان درس های اختصاصی ام را شرکت نکردم و بخاطرش راهیان نور را از دست دادم و تنبیه شدم و سر انتخاب واحد این ترم با گردن کج رفتم پیش مدیر گروه و بعد از کلی شرح ما وقع شنیدم که: خانم برای چی اینا رو به من میگی؟ برو آموزش!

و سیصد هزار تومان شهریه ماند روی دستم و خجالت از پدر و مادر و سایر بستگان هم رویش! به انضمام اضطرابی که پیرم کرد!

زبانم هم مو در آورد که نمی خوا هم مهندس شوم! ازاول هم نمی خواستم! کجا بروم آخر؟ دردم را به که بگویم؟

و مدام بشنوم که تک بعدی شدی، داری به بختت لگد میزنی، این رشته آینده دار است. افراط می کنی...

و هیچ کس به جز دو سه نفر عمق درد و حرفم را نفهمند!

گاهی هم خودم به خودم بگویم چرا انقدر اذیت می کنی خودت و خانواده را؟! بنشین بخوان دیگر این پنج - شش ترم باقیمانده را! پاس کن واحد ها را بروند پی کارشان!

بعد باز بگویم چرا باید الکی سه سال از عمرم را تلف کنم؟ چرا باید پول بیت المال را تلف کنم؟ چرا ...؟!؟!؟!؟!!؟!؟

و باز وجودم پر از تردید و ترس و خجالت شود و ...

خسته باشم! بگویم خدا جان! من بلد نیستم! کمک...

تهش فکر کنم هم کلاسی شدن با ورودی های 93 هم حس و حال خودش را دارد. و سعی در توضیح اینکه چرا همراهشان هستم. تاکید بر اینکه امتحان ندادم! خجالت از اینکه چادر سرم می کنم، تشکلی هستم و مشروط می شوم... آب بشوم بروم توی زمین و حرص بخورم . یادم بیاید تحصیل تهذیب ورزشِ آقا را و باز حرص بخورم که از زیر هیچ کدامش نمی خواهم در بروم! نمی گذارند! نمی شود!...